Classic Layout

داستان کودکانه خانه اي براي يتيمان

شكوه خانم، پيرزن مهرباني بود كه همسر و فرزندي نداشت و در خانه‌ی قديمي و بزرگش به‌تنهایی زندگي می‌کرد. او دو خواهر و چند خواهرزاده داشت كه همه‌ی آن‌ها به او خاله شكوه می‌گفتند و گاهي به او سرمي زدند و حالش را می‌پرسیدند.

بخوانید
محمد قاضی و زوربای یونانی

محمد قاضی و زوربای ایرانی، مقدمه ای بر زوربای یونانی

وقتی انتشارات خوارزمی ترجمه چند اثر معروف از نیکوس کازانتزاکیس نویسنده بزرگ یونانی را به من پیشنهاد کرد، من پس از خواندن پنج شش اثر از آن نویسنده، موقتاً سه شاهکار او یعنی زوربای یونانی، آزادی یا مرگ و مسیح باز مصلوب را برگزیدم

بخوانید
زوربای یونانی - نیکوس کازانتزاکیس

زوربای یونانی: جملات آغازین فصل اول رمان زوربای یونانی نوشته نیکوس کازانتزاکیس نویسنده یونانی

من نخستین بار او را در پیره دیدم. به بندر رفته بودم تا به عزم رفتن به «کرِت» به کشتی بنشینم. سپیده در کار برآمدن بود. باران می‌بارید. باد خشک و گرمی به‌شدت می‌وزید و شتک امواج تا به آن قهوه‌خانه کوچک می‌رسید.

بخوانید
رمان داغ ننگ ناتانیل هاوثورن

داغ ننگ: جملات آغازین رمان داغ ننگ نوشته ناتانیل هاثورن نویسنده آمریکایی

گروهی از مردان که ریش داشتند با لباس‌های تیره وغم انگیز و کلاه‌های نوک تیز خاکستری رنگ، با جمعی از زنان درهم آمیخته بودند. بعضی از زنان روسری بر سر داشتند و برخی سربرهنه بودند.

بخوانید