Classic Layout

لورل و هاردی دوچرخه سواری

داستان کودکانه «لورل و هاردی به دوچرخه‌سواری می روند»

یک روز استن و الی (یا همون لورل و هاردی خودمون) تصمیم گرفتند به دوچرخه‌سواری بروند. اما استن با دوچرخه اش تصادف کرد و تمام خوراکی ها را له و لورده کرد. برای همین، اصلاً بهشون خوش نگذشت...

بخوانید
جلد داستان حضرت نوح علیه السلام

داستان زندگی «حضرت نوح(ع)» برای کودکان و نوجوانان – از پیامبری تا طوفان عالم‌گیر

حضرت نوح سالیان دراز بت‌پرستان را به سوی خدا دعوت کرد؛ اما آنها ادعای روشنفکری داشتند و نوح را مسخره می کردند. حتی پسر نوح نیز حرف او را باور نمی کرد؛ تااینکه طوفان به پا شد و همه کافران را غرق کرد و مومنان نجات یافتند.

بخوانید
جلد قصه کودکانه کره‌اسب کوچولوی بامزه

قصه کودکانه «کره‌اسب کوچولوی بامزه»

تری‌پی یک کره اسب بامزه بود. یک روز تری‌پی و دوستش بلکی، گربه ملوس، از مزرعه بیرون رفتند و وارد جنگل شدند. درآنجا با چند حیوان دیگر دوست شدند و تا شب بازی کردند و شب، خسته و کوفته، با یک عالم خاطره به مزرعه برگشتند...

بخوانید
داستان آموزنده «کلید سحرآمیز» درباره اهمیت کار و تلاش و پشتکار 1

داستان آموزنده «کلید سحرآمیز» درباره اهمیت کار و تلاش و پشتکار

روزگاری جوانی بود که به دنبال کلید سحرآمیز می‌گشت تا با آن وارد خانه های مردم شود و دزدی کند. روزی به یک پیرمرد کلیدساز برخورد و پیرمرد به او کلیدی داد که همه درهای بسته را باز می کرد...

بخوانید
جلد قصه صوتی «بزبز قندی»

قصه صوتی کودکانه: «بزبز قندی» / با صدای صداپیشگان قدیمی

روزی روزگاری در یک جنگل سبز یک بزبزقندی با سه بزغالش زندگی میکردن . بزبز قندی اسم بچه هاش رو گذاشته بود : شنگول ، منگول و حبه انگور . بز بز قندی همیشه بچه ها رو نصیحت میکرد و میگفت هرگز در را به روی کسی که نمیشناسند باز نکنند و خیلی مواظب آقا گرگه باشند .

بخوانید
قصه ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی

قصه صوتی: ماهی سیاه کوچولو / نوشته: صمد بهرنگی

شب چله بود. ته دریا ماهی پیر دوازده هزارتا از بچه‌ها و نوه‌هایش را دور خودش جمع کرده بود و برای آن‌ها قصه می‌گفت: «یکی بود یکی نبود. یک ماهی سیاه کوچولو بود که با مادرش در جویباری زندگی می‌کرد. این جویبار از دیواره‌های سنگی کوه بیرون می‌زد و در ته دره روان می‌شد.

بخوانید