Classic Layout

داستان-کوتاه-از-چه-چیزهایی-پشیمان-نیستم؟

داستان کوتاه «از چه چیزهایی پشیمان نیستم؟» / جمشید محبی

من اصلی‌ترین اشتباهم را زمانی که برای اولین بار توی شهر کتاب دیدمش، مرتکب نشدم؛ آن روز صبح را می‌گویم که توی خلوتیِ فروشگاه داشتم لابلای قفسه‌‌ها دنبال «جهان گرایش‌ها»ی «کارل پوپر» می‌گشتم...

بخوانید
داستان-کوتاه-غم-لعنتی-نزدیک-بهار

داستان کوتاه «غم لعنتی نزدیک بهار» / جمشید محبی

نزدیک بهار که می‌شود، خاطره‌ها دوره‌ام می‌کنند؛ آدم‌ها، آهنگ‌ها، کرده‌ها و حتی نکرده‌ها، نگفته‌ها، نرسیدن‌ها، حسرت‌ها و غمی که یکهو همه‌ی قلبم را می‌فشرد، انگار که قوی‌ترین پنجه‌ی دنیا را داشته باشد.

بخوانید
داستان-کوتاه-لعنت-به-کمال‌گرایی

داستان کوتاه «لعنت به کمال‌گرایی» / امیر شعبانی

طبق معمول ساعت 7 از خواب بیدار شد. البته بیدار که نه؛ ساعت را روی 7 تنظیم کرده بود و تا ساعت 8 در رخت‌خواب غلت می‌زد و به آرزوها و اهدافش فکر می‌کرد. به این فکر می‌کرد که امروز را چه کار کند؛ اصلا چرا باید کار کند؟

بخوانید