بنسیر، ارابه ساز بابلی، کاملاً دلسرد بود. روی صندلیاش نشسته بود و از روی دیوار کوتاهی که ملکش را محصور کرده بود، غمگینانه به خانه ساده و کارگاهش که یک ارابه تقریباً تکمیل شده در آن قرار داشت زل زده بود.
بخوانیدClassic Layout
ثروتمندترین مرد بابل: نوشته جورج کلاسون/ خلاصهای از تاریخ بابل
در همه صفحات تاریخ هیچ تمدنی مسحورکنندهتر از بابل وجود ندارد. شکوه و ثروت سحرآمیزی در آن نهفته است.
بخوانیدثروتمندترین مرد بابل: نوشته جورج کلاسون/ پیش گفتار
کامیابی ما بهعنوان یک ملت به کامیابی اقتصادی هرکدام از ما بهعنوان یک شخص واحد وابسته است. این کتاب در رابطه با موفقیت شخصی هر یک از ما تألیف شده است.
بخوانیدثروتمندترین مرد بابل: نوشته جورج کلاسون/ درباره نویسنده
جورج ساموئل کلاسون در تاریخ هفت نوامبر ۱۸۷۴ در میزوری لوئیزیانا به دنیا آمد.
بخوانیدداستان کوتاه: کلاغ هندی / فرشته مولوی
به آواز کلاغی بر شاخهی بیدی، به رقص نور بر سایهی رویا، به بوی صبح گرمسیری؛ در دهلی از خواب بریدم. بیداری. بهار. بیداری بهار. سرخوشی سفر.
بخوانیدداستان کوتاه: جزیره / غزاله علیزاده
بهزاد پیش از خواب یاد جزیره افتاد. صبح پس از دیدن نسترن گفت: «بیا برویم آشوراده، ده سال پیش وقتی تو هم اینجا بودی، من با دستهی به قول خودت «وحشیها» سری به جزیره زدم.
بخوانیدداستان کوتاه: قفس / صادق چوبک
لب جو، نزدیک قفس، گودالی بود پر از خون دلمه شدهی یخ بسته که پر مرغ و شلغم گندیده و ته سیگار و کله و پاهای بریدهی مرغ و پهن اسب توش افتاده بود.
بخوانیدداستان کوتاه: در یکی از همین تابستانها / امیرحسن چهلتن
تا توی خانه بود، افسرده بود. به خیابان که میرفت نوبت دلشوره میشد. دلشورهای که تمامی نداشت و گاه چنان شدت میگرفت که دلش میخواست از حلقومش بیرون بیاید.
بخوانیدداستان کوتاه: در تابوتی از هیچ روی شانههای هیچکس / امین فقیری
اتاقی ساخته است در مرکز جهان دور تا دورش برهوتی از شن و ماسه و باد شاید تک درخت کودکیهایش را گاهی اوقات که پشتبام میرود و دستش را سایبان چشمها میکند میبیند
بخوانیدداستان کوتاه: چتر و گربه و دیوار باریک / رضا قاسمی
هرگز نخواسته بودم نویسنده باشم. همه چیز با یک ساعت مچی «وست اند واچ» شروع شد. تقصیر هم تقصیر گاو بود.
بخوانید