مردی چند روز مانده به عید، وارد بخش بستهبندی و ارسال محمولات شد تا هدیهای ارسال کند.
بخوانیدClassic Layout
وصیتنامه / یک داستان انگیزشی
روزی پیرمردی اعلام میکند که ثروتش را بین دوستانش تقسیم خواهد کرد به شرطی که بر دوستی آنها واقف شود.
بخوانیدنیت باطنی / یک داستان انگیزشی
یک کنسرت ساحلی به دلیل عدم موفقیت در جلب استقبال مردم در آستانه ورشکستگی بود.
بخوانیداز کجا فهمیدی؟ / یک داستان انگیزشی
«همفری بوگارت» و «لورن باکال» در باشگاهی دور میزی نشسته بودند که «هری کوهن» مدیرکل شرکت فیلمسازی کلمبیا، به میز آن دو نزدیک شد
بخوانیدحس وظیفهشناسی / یک داستان انگیزشی
کارمندی به دفتر رئیس خود میرود و میگوید: «معنی این چیست؟ شما دویست دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.»
بخوانیدخودخواهی / یک داستان انگیزشی
جک دو سیب داشت. سیب کوچکتر را به برادر کوچکتر خود فِرِد داد، فرد گفت: «جک، تو بیادبی!»
بخوانیدبه شعارهای انتخاباتی بیشتر بیندیشید / یک داستان انگیزشی
یکی از سناتورهای معروف آمریکا، درست هنگامیکه از در سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم جان سپرد.
بخوانیدزبان آید، زیان آید / یک داستان انگیزشی
شیری گرسنه از میان تپههای کوهستان بیرون پرید و گاوی را از پای درآورد.
بخوانیداسبت زنگ زده! / یک داستان انگیزشی
مردی نشسته بود و داشت روزنامهاش را میخواند که زنش ناگهان ماهیتابه را میکوبد به سرش.
بخوانیدامتحان صداقت / یک داستان انگیزشی
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند، یک هفته قبل از امتحان پایانترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر به خوشگذرانی پرداختند.
بخوانید