Classic Layout

کتاب داستان کودکانه: من از همه کوچک‌ترم / دست بالای دست، بسیار است 1

کتاب داستان کودکانه: من از همه کوچک‌ترم / دست بالای دست، بسیار است

توی یک مزرعه‌ی بزرگ، یک مرغدانی بود. در این مرغدانی، جوجه کوچولویی زندگی می‌کرد. یک روز، جوجه کوچولو با خودش گفت: «من دیگر بزرگ شده‌ام. می‌توانم از این مرغدانی بیرون بروم و همه‌جا را تماشا کنم.»

بخوانید
داستان کودکانه آموزنده خواهر بزرگ، خواهر کوچک (12)

کتاب داستان کودکانه آموزنده: خواهر بزرگ، خواهر کوچک / چطور از هم مراقبت کنیم

روزی روزگاری یک خواهر بزرگ بود و یک خواهر کوچک. مادر و پدر آن‌ها هرروز صبح به سر کار می‌رفتند و خواهر بزرگ و خواهر کوچک تا عصر تنها بودند. در نبودن پدر و مادر، خواهر بزرگ هم کارهای خانه را انجام می‌داد و هم به خواهر کوچکش می‌رسید.

بخوانید
داستان آموزنده کودکانه: قصه زندگی / زندگی باید کرد. مرگ پایان راه نیست 2

داستان آموزنده کودکانه: قصه زندگی / زندگی باید کرد. مرگ پایان راه نیست

نی با پدر و مادر و مادربزرگش در کلبه‌ی گرم و راحتی زندگی می‌کردند. کلبه‌ی آن‌ها روی یک تپه‌ی صاف و شیب‌دار نزدیک مزرعه‌ی ذرت قرار داشت. پاییز از راه رسیده بود و کدوتنبل‌ها زرد شده بودند

بخوانید
داستان مصور کودکانه شکار روباه (24)

داستان مصور کودکانه: شکار روباه / پتسون پیر و گربه‌اش فیندوس

پتسون پیر و گربه‌اش فیندوس در مزرعه‌ی کوچکی دور از شهر زندگی می‌کردند. آن‌ها چندتایی مرغ و خروس در مرغدانی داشتند، هیزم فراوانی در انبار هیزم و همه‌ی وسایل موردنیازشان را در انباری.

بخوانید
داستان رنگی کودکانه: قصه خاله موشی / دعوای موش و گربه از کی شروع شد! 6

داستان رنگی کودکانه: قصه خاله موشی / دعوای موش و گربه از کی شروع شد!

وقتی‌که بچه بودم، یک‌شب توی حیاط خانه، گربه‌ای را دیدم که موش چاق‌وچله‌ای را گرفته بود. گربه با خوشحالی، موش را به این‌طرف و آن‌طرف پرت می‌کرد و دنبالش می‌دوید.

بخوانید
داستان-کودکانه-چینی-مرد-طمع‌-کار!

داستان کودکانه پیش از خواب: مرد طمع‌کار / چیزی که مال تو نیست را برندار!

در زمان‌های خیلی قدیم روزی از روزها دو مرد که یکی بار نمک بر دوش داشت و دیگری یک گونی بزرگ کبریت، هم‌زمان باهم به زیر درختی رسیدند. هوا طوفانی بود و آن دو می‌خواستند به شهر بروند و اجناس خود را به فروش برسانند؛

بخوانید