یک روز صبح، وقتی مرد کشاورز، به لانه مرغ و خروسها رفت، تا به آنها آب و دانه بدهد، دید که درِ لانه باز است و از مرغ و خروسها خبری نیست. او فکر کرد که روباهی آمده و مرغ و خروسهای او را دزدیده است.
بخوانیدClassic Layout
داستان مصور کودکانه: شکار و شکارچی || پاداش خوبی کردن
در زمانهای قدیم صیادی بود که پرندگان را شکار میکرد و آنها را در بازار میفروخت. روزی، صیاد برای شکار از خانه بیرون رفت. او جای مناسبی را پیدا کرد، دامش را روی زمین پهن کرد و طعمهای کنار آن گذاشت، سپس پشت تختهسنگی مخفی شد.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: شیر نادان || عاقبت غرور بیجا و طمعورزی
روزی روزگاری، شیری بود که بسیار مغرور و ازخودراضی بود. شیر، هیکل بزرگ و تنومندی داشت و فکر میکرد که راستی راستی از همه حیوانهای دیگر قویتر است و هر کاری بخواهد، میتواند انجام دهد.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: عقاب مغرور || تلاش برای نجات فرزند
روزی روزگاری در گوشه یک جنگل بزرگ، روباهی با بچههایش زندگی میکرد. روباه برای بچههایش لانهای ساخته بود. او وقتی میخواست برای پیدا کردن غذا، بیرون برود، بچههایش را در لانه تنها میگذاشت و خودش روانهی جنگل میشد.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: بانوی چراغ به دست || بنیانگذار پرستاری نوین
سالهای پیش، در کشور ایتالیا، دختر کوچولویی به دنیا آمد. پدر و مادرش که از به دنیا آمدن او خیلی خوشحال شده بودند، جشنی برپا کردند و نام دختر کوچکشان را فلورانس گذاشتند.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: زندگی حضرت علی (ع) برای کودکان
حضرت علی (ع) روز سیزدهم رجب در شهر مکه متولد شد. مادر بزرگوارش، بانویی درستکار و پاک به نام فاطمه بود که به اَمر خداوند بزرگ، آن حضرت را در خانهی کعبه به دنیا آورد.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: دختر باادب و شاهزادهی دیرپسند
سالها قبل شاهزادهی جوان و زیبایی در قصری بزرگ با پدر و مادر خویش زندگی میکرد. یک روز پادشاه رو به همسرش کرد و گفت: «من روزبهروز پیرتر میشوم.
بخوانیدداستان کودکانه: از کرم ابریشم تا پروانه… || قصهی پروانهها
یک پروانه میتواند به رنگارنگیِ شادابترین گلهای بهاری باشد؛ اما چند ماه قبل، همین پروانه، یک کرم ابریشم پشمالوی بامزه بود.
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده: سه بچه خوک || عاقبت تنبلی
روزی سه بچه خوک بودند که هرکدام میخواستند برای خودشان خانه داشته باشند. اولین خوک خانهاش را با کاه ساخت.
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده: شبدر چهارپَر || نصیحت گاو خردمند
فِلیکس شنیده بود شبدر چهارپر نشانهی شانس است و بدون وقفه، تمام مزرعه و چمنزار را برای پیدا کردن آن جستجو کرده بود!
بخوانید