Classic Layout

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-کودکان-گنجشک-و-انگور

قصه کودکانه‌ی: گنجشک و انگور || به حرف بزرگترها بادقت گوش بدید!

روزی روزگاری خانم گنجشکی بچه‌هایش را که تازه پرواز یاد گرفته بودند دور خودش جمع کرد و گفت: «بچه‌های خوبم. امروز می‌خواهم برای شما از یک غذای خوش‌مزه‌ی گنجشک‌ها بگویم. اگر گفتید کدام غذا؟»

بخوانید
قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-کودکان-توپ-زرد-و-پرتقال

قصه کودکانه‌ی: توپ زرد و پرتقال || میوه ها اسباب بازی نیستند

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. روزی از روزها یک توپ زرد کوچک توی یک اتاق کوچک، در حال بازی و قل خوردن بود. توپ کوچولو، یک‌بار این‌ور اتاق قل می‌خورد و یک‌بار آن‌ور اتاق قل می‌خورد.

بخوانید
قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-کودکان-خروسِ-خاله-مهربان

قصه کودکانه‌ی: خروسِ خاله مهربان || با همدیگر لجبازی نکنیم!

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. سال‌ها پیش در یک روستا یک خاله مهربان بود که یک خروس داشت. خروس، خاله مهربان را خیلی دوست می‌داشت. خاله مهربان هم خروس را خیلی دوست می‌داشت.

بخوانید
کتاب داستان کودکانه جزیره گنج

داستان کودکانه: جزیره گنج | جیم هاوکینز در جستجوی گنج دزدان دریایی

یکی بود، یکی نبود غیر از خدا هیچ‌کس نبود. «جیم هاوکینز» نوجوانی بود که با پدر و مادرش در مسافرخانة خودشان که در کنار دریا قرار داشت زندگی می‌کرد. ملوان‌های زیادی به مسافرخانه می‌آمدند. یکی از این ملوان‌ها اسمش «بیلی جونز» بود

بخوانید
داستان کودکانه: الاغ آوازخوان || نتیجه‌ی اتحاد و همکاری 1

داستان کودکانه: الاغ آوازخوان || نتیجه‌ی اتحاد و همکاری

روزی روزگاری در دهکده‌ای کوچک آسیابانی بود که الاغی داشت. سال‌ها الاغ برای آسیابان کار کرده بود و بارهای سنگین را ازاینجا به آنجا برده بود. ولی حالا دیگر پیر شده بود و نمی‌توانسته بار بکشد.

بخوانید