Classic Layout

قصه-های-گلستان-سعدی-وزیر-دانا

حکایات گلستان: وزیر دانا / پاداش حق شناسی

آورده‌اند که در زمان قدیم در سرزمینی دور، حاکمی بود که عادل و مهربان بود، اما سختگیر و دقیق. آن‌چنان سختگیر بود که اگر خلافِ کوچکی از اطرافیانش سر می‌زد، بی‌هیچ چشم‌پوشی، تنبیهش می‌کرد و زندانی.

بخوانید
حکایات گلستان: غلام دریا ندیده / قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید 1

حکایات گلستان: غلام دریا ندیده / قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

آورده‌اند که در زمان قدیم، پادشاهی تصمیم گرفت به سرزمینی دیگر سفر کند. وسایل سفر را مهیا کرد و یکی از غلامانِ نزدیک خود را نیز با خود به همراه برد، آن‌ها به کشتی نشستند و سفر را آغاز کردند.

بخوانید
قصه-های-گلستان-سعدی-لیلی-و-مجنون

حکایات گلستان: لیلی و مجنون / چشم ها را باید شست

آورده‌اند که در زمان قدیم، یکی از حاکمان عرب، داستان عشق مجنون را شنید و به حیرت افتاد و انگشتِ تعجب به دندان گَزید. به او گفتند که مجنون از عشق لیلی به کوه و بیابان پناه برده و با گوزن‌ها و آهوها و پرنده‌ها و چرنده‌ها و خزنده‌ها زندگی می‌کند

بخوانید
قصه-صوتی-خاله-مهناز-می‌خواهم-فوتبالیست-کوچولو-به-همراه-متن-قصه

قصه صوتی کودکانه: فوتبالیست کوچولو + متن فارسی قصه / مسخره کردن دیگران کار خوبی نیست / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 59#

یه ماری بود، بله، یک ماری بود به اسم «نیش‌ نیشک» که چهارتا دوست خیلی خوب و صمیمی داشت. اسم‌های دوست‌هاش رو براتون بگم: خرگوشک، سنجاب چه، بچه فیل و زرافه کوچولو.

بخوانید
قصه-صوتی-مریم-نشیبا-گردن‌دراز-و-شغل-تازه‌اش-به-همراه-متن-قصه

قصه صوتی کودکانه: گردن‌دراز و شغل تازه‌اش + متن فارسی قصه / هر کسی را بهر کاری ساختند / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 58#

توی یک جنگل بزرگ و سرسبز و قشنگ، یه زرافه خوش قد و بالا زندگی می‌کرد به اسم گردن‌دراز. بچه‌ها، گردن‌دراز هر وقت می‌خواست تو جنگل برای خودش راه بره و قدم بزنه، گردن بلندش لای شاخه‌های درخت گیر می‌کرد و براش دردسر به وجود می‌آورد

بخوانید
قصه-صوتی-مریم-نشیبا-سه-تا-دوست-خوب-به-همراه-متن-قصه

قصه صوتی دخترانه: سه تا دوست خوب + متن فارسی قصه / خوب درس بخوانیم تا موفق شویم / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 57#

پریسا و مریم و نرگس، سه تا دوست بودن. سه تا دوست خوب و صمیمی که کلاس اول و دوم را باهم گذرونده بودن. ولی خب، این میان پریسا نسبت به مریم و نرگس یک‌کم زبر و زرنگ‌تر و درس‌خون تر بود

بخوانید
حکایات گلستان: عاقبت گرگ‌ زاده / ذات خراب، اصلاح پذیر نیست 3

حکایات گلستان: عاقبت گرگ‌ زاده / ذات خراب، اصلاح پذیر نیست

آورده‌اند که در زمان قدیم طایفه‌ای از دزدان و راهزنان در کوهستان در غاری زندگی می‌کردند. این راهزنان روزها راه را بر کاروان‌ها می‌بستند و کاروانیان را غارت می‌کردند

بخوانید
قصه-های-گلستان-سعدی-ملک‌زاده‌ی-کوتاه‌قد

حکایات گلستان: ملک‌زاده‌ی کوتاه‌قد / بزرگی به عقل است نه به قد و قامت

آورده‌اند که در زمان قدیم ملکی بود که چهار پسر داشت و یک دختر. یکی از پسرانش کوتاه‌قد بود و لاغر و زشت‌روی. برادرانش اما هر سه خوب‌روی بودند و دلاور و بلندبالا، پدر همواره به آن سه پسر روی خوش نشان می‌داد و به آنان می‌بالید

بخوانید
قصه-های-گلستان-سعدی-اسیری-که-دشنام-داد

حکایات گلستان: اسیری که دشنام داد / دروغ مصلحت آمیز بهتر از راست فتنه انگیز است

آورده‌اند که در زمان قدیم پادشاهی دو وزیر داشت. یکی مهربان و پاک‌دل، دیگری بدزبان و حسود و بدکردار. وزیر حسود و بدزبان چشم دیدن وزیر مهربان و پاک‌دل را نداشت و هرروز که می‌گذشت نهال کینه‌اش را بیش‌ازپیش در دلش می‌کاشت.

بخوانید