Blog Layout

قصه صوتی کودکانه: مهمون های ناخونده / مریم نشیبا

قصه-صوتی-کودکانه-مهمون-های-ناخونده

نزدیک جنگلی ،خانه‌ی یک پیرزن قرار داشت. پیرزن تنها بود و کسی را نداشت و روزها زیر درخت آلبالو نزدیک خانه‌اش می‌نشست و به صدای پرنده‌ها گوش می‌داد. یک شب صدای شرشر بارون توی کلبه‌ی پیرزن پیچید.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: غاز طلایی / خوش قلب و مهربان باش

قصه-های-شب-برای-کودکان-ایپابفا-غاز-طلایی

مردی سه پسر داشت. اسم کوچک‌ترین پسرش را «کودن» گذاشته بودند. آن‌ها به او اجازه نمی‌دادند دست به کاری بزند و همیشه او را نادیده می‌گرفتند. روزی پدر، پسر اول را به جنگل فرستاد تا چوب بیاورد.

بخوانید

قصه کودکانه: استخوان آوازه‌ خوان / خون مظلوم گریبان ظالم را می گیرد

قصه-های-شب-برای-کودکان-ایپابفا-استخوان-آوازه‌خوان

روزی روزگاری، سرزمینی بود که هیچ‌کس در آنجا آسایش و راحتی نداشت. گرازی وحشی مزارع کشاورزان را خراب می‌کرد دام‌های آن‌ها را می‌کُشت و شکم مردم را با دندان‌هایش پاره می‌کرد.

بخوانید

قصه کودکانه: پرنده‌ ی گمشده / وفاداری و اتحاد رمز پیروزی

قصه کودکانه: پرنده‌ ی گمشده / وفاداری و اتحاد رمز پیروزی 1

روزی روزگاری جنگلبانی بود که همسرش مرده بود و او با پسر کوچکش زندگی می‌کرد. روزی از روزها، او به دنبال شکار به جنگل رفت. همین‌که وارد جنگل شد، صدای جیغی را شنید. به دنبال صدا رفت تا به یک درخت بلند رسید.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: ماهی دیل / سزای پرحرفی و فضولی

قصه-های-شب-برای-کودکان-ایپابفا-بچه‌های-طلایی-ماهی-دیل

مدت‌ها بود که ماهی‌ها از زندگی در آب ناراضی بودند و می‌گفتند که چرا نباید در سرزمین ما نظم و ترتیب وجود داشته باشد. هیچ ماهی‌ای مراعات دیگری را نمی‌کند، هر جا که خودش بخواهد به چپ و راست شنا می‌کند...

بخوانید