Blog Layout

داستان کودکانه: مشکل آقای مربع / کمک به یکدیگر

داستان کودکانه: مشکل آقای مربع / کمک به یکدیگر 1

آقای مربع خیلی غمگین بود. چون یکی از ضلع‌هایش را گم کرده بود. آن شب در خانه‌ی دایره‌ی بزرگ مهمانی خوبی برپا بود. همه دعوت شده بودند. آقای مربع هم دعوت شده بود، اما چطور می‌توانست بدون یک ضلع به آن مهمانی برود؟

بخوانید

داستان کودکانه آموزنده: نخود سیاه و آرزوی بزرگش / خواستن، توانستن است

داستان کودکانه نخود سیاه و آرزوی بزرگش (5)

روزی روزگاری نخود سیاهی بود که آرزوی بزرگی داشت. آرزویش این بود که از یک کوه بلند بالا برود و به نوک آن برسد. چرا؟ چون نقشه‌ای در سر داشت. نقشه‌اش چه بود؟ آخر قصه معلوم می‌شود.

بخوانید