Blog Layout

قصه آموزنده داوینچی: تیغ / تنبلی و بیکاری، انسان را ضعیف و بی‌مایه می کند

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-تیغ

روزگاری، تیغ قشنگی بود که در دکان کوچک یک سلمانی کار می‌کرد. یک روز که هیچ‌کس در دکان نبود، از غلافش در آمد و رفت زیر نور آفتاب نشست. وقتی دید که نور آفتاب چقدر تنش را درخشان کرده، از دیدن درخشندگی خودش مغرور شد.

بخوانید

قصه آموزنده داوینچی: گیاه و داربست / چه‌بسا چیزی به نفع تو باشد و تو ندانی

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-گیاه-و-داربست

گیاهی، درحالی‌که گل‌ها و برگ‌هایش را به‌طرف آسمان بالا برده بود، از اینکه در کنارش داربستی خشن و پیر حضور داشت ناراحت بود. گیاه به او گفت: - تو خیلی به من نزدیک هستی. نمی‌خواهی کمی آن‌طرف‌تر بروی؟

بخوانید

 قصه های قشنگ فارسی: لاک‌پشت زبان‌دراز / عاقبت بدقولی لاک پشت به مرغابی ها

 قصه های قشنگ فارسی: لاک‌پشت زبان‌دراز / عاقبت بدقولی لاک پشت به مرغابی ها 1

یکی بود یکی نبود. لاک‌پشتی بود که در آبگیری لانه داشت. ازقضا دو مرغابی نیز در آن آبگیر زندگی می‌کردند که با لاک‌پشت دوستی و رفاقت نزدیکی داشتند. لاک‌پشت و مرغابی‌ها سال‌ها بود که در آنجا می‌زیستند. آن‌ها از روزی که یکدیگر را دیده بودند باهم دوست شده بودند.

بخوانید

 قصه های قشنگ فارسی: خرگوش و شیر ستمگر / پیروزی اندیشه بر زور

 قصه های قشنگ فارسی: خرگوش و شیر ستمگر / پیروزی اندیشه بر زور 2

داستان‌سرایان نقل کرده‌اند که: در کنار یک جنگل سرسبز و انبوه، نی‌زار زیبایی بود که در آن جویبارها و چشمه‌های فراوانی وجود داشت. در آن نیزار گل‌های فراوان و قشنگی روییده بود که عطر آن‌ها از فاصله‌ی دوری احساس می‌شد. در آن محل زیبا و تماشایی، به سبب فراوانی آب و گیاه حیوانات زیادی زندگی می‌کردند.

بخوانید

قصه آموزنده داوینچی: شعله‌ها و شمع / عاقبت ناخوشایند جاه طلبی

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-شعله‌ها-و-شمع

از یک ماه پیش، شعله‌ها در کوره‌ی شیشه‌گری می‌سوختند. یک روز شعله‌ها دیدند که روی شمعدان زیبایی، شمعی گذاشته‌اند. شمعدان به آن‌ها نزدیک شد. شعله‌ها با تمام وجودشان میل کردند که به شمع بپیوندند.

بخوانید

قصه آموزنده داوینچی: درخت شاه‌بلوط و درخت انجیر / برخورد متفاوت انسان با طبیعت

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-درخت-شاه‌بلوط-و-درخت-انجیر

یک روز شاه‌بلوط، مردی را دید که از درخت انجیر بالا رفته بود. مرد، شاخه‌هایی را که انجیر داشت، به‌طرف خودش می‌کشید، میوه‌های رسیده را می‌چید، آن‌ها را در دهانش می‌گذاشت و با دندان‌هایش می‌جوید.

بخوانید

قصه های داوینچی: فیل / شناخت ویژگی های فیل از زبان لئوناردو داوینچی

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-فیل

می‌گویند فیل‌ها دارای صفاتی عالیه هستند که حتی در انسان‌ها هم به‌ندرت دیده می‌شود. بسیار محتاط، وفادار و درستکارند و به آداب‌ورسوم و سنت هم توجه دارند: وقتی اول ماه می‌شود فیل‌ها به رودخانه می‌روند و خودشان را در آب آن خوب می‌شویند

بخوانید

قصه کودکانه چینی: گل حقیقی و گل مصنوعی / چیزهای طبیعی زیباترند

قصه-کودکانه-چینی-گل-حقیقی-و-گل-مصنوعی

بهارِ زیبا و سبز و خرم آمد. در باغ اولین گلی که به بهار خوش‌آمد گفت گل داوودی کوچک بود. گل‌های داوودی یکی‌یکی باز شدند. زنبورها نیز به باغ هجوم آوردند و با خوشحالی و سروصدا به‌طرف گل‌های زیبای پارک رفتند. شیره‌ی خوشمزه گل‌ها را می‌مکیدند و آواز می‌خواندند.

بخوانید