وینکی یک پسربچه کوچولوی بندانگشتی است. وینکی میتواند با حیوانات و جنهای کوچولوی جنگل حرف بزند. وینکی به جنگل بلوبل میرود وبا آدمکوچولوها و حیوانات آنجا دوست میشود.
بخوانیدBlog Layout
داستان آموزنده «یک آدم چقدر زمین میخواهد؟!» نوشته لئو توستوی – عاقبت حرص و طمع
این داستان روسی درباره دهقانی است که برای به دست آوردن زمینهای بیشتر حرص میزند و چندبار به روستاهای دیگر کوچ می کند تا زمین بیشتری به دست بیاورد. عاقبت به سرزمینی میرسد که در آن می تواند تا هرجا که پاهایش توان دویدن دارد بدود و صاحب زمینها شود و فاجعه از همینجا آغاز میشود...
بخوانیدقصه کودکانه: امام زمان! از شما میخواهم / آشنایی کودکان با امام زمان (عج)
آشنایی کودکان با امام زمان (عج) . کودکان چگونه با امام زمان ارتباط داشته باشند. چطور دعا کنند و با امام زمان حرف بزنند.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج) از تولد تا امامت «با قاصدك» – آشنایی کودکان با امام زمان (عج)
این قصه درباره امام زمان (عج) است. از زمانی که حضرت نرجس خاتون شاهزاده روم بود، تا وقتی که امام زمان (ع) به دنیا آمد و بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید. این قصه برای کودکان نوشته شده است. همه کودکان باید با امام زمان (عج) آشنا شوند
بخوانیدمجموعه شعر کودکانه «یک دستهگل» شعر و تصویر برای کودکان
مجموعه شعر کودکانه همراه با تصاویر
بخوانیدقصه کودکانه «وینکی و چشم روشنک» _ ماجرای جشن تولد خرگوش کوچولو
یک روز مامان خرگوشه تصمیم گرفت برای بچهاش، خرگوش کوچولو جشن تولد بگیرد. برای همین، همه حیوانات جنگل و آدم کوچولوها را دعوت کرد. جشن تولد آن سال، بهیادماندنی بود...
بخوانیدقصه کودکانه «ماجرای سه بچه خرس» _ تلاش برای نجات فرزند
یک روز سه بچه خرس درحال بازی کردن روی شاخه درختها بودند که یک عقاب بزرگ آمد و یکی از آنها را گرفت و به لانه اش برد. اتفاقاً عقاب هم جوجه داشت و جوجهاش به چنگ مادر خرسها افتاد و ...
بخوانیدافسانههای لافونتن «موش شهری و موش دهاتی» + 5 افسانه دیگر
این کتاب دربردارنده 6 افسانه از لافونتن، نویسنده فرانسوی است: - خرس و دو دوست - جغد و عقاب - موش شهری و موش دهاتی - زاغ در لباس طاووس - روباه و انگور - ماهیها و قره غاز
بخوانید«من را بشناس» آموزش نام حیوانات به کودکان و خردسالان
این کتاب آموزشی برای خردسالان نوشته شده است. در این کتاب، خردسالان با نام چند حیوان اهلی و وحشی و ویژگیهای آنها آشنا می شوند.
بخوانیدقصه کودکانه «میمون زرنگ و خرس تنبل» _ تنبلی خیلی زشته!
یک روز یک خرس تنبل وارد جنگل شد. این خرس آنقدر تنبل بود که حاضر نبود دنبال غذا برود. سنجاب مهربان دلش برای خرس سوخت و برایش غذا برد؛ اما میمون زرنگ تصمیم گرفت کاری کند که خرس تنبل دست از تنبلی بردارد و خودش کارهای خودش را انجام دهد.
بخوانید