يک روز يک روستايي داشت بهتنهایی قدم میزد و در رؤیای آينده خود فرورفته بود. زير يک درخت ايستاد تا قدري استراحت کند و با خود فکر کرد: «کاشکي من ثروتمند بودم».
بخوانیدBlog Layout
داستان آموزنده «بیریاترین بيان عشق به همسر در مقابل ببر وحشي»
يک روز آموزگار از دانشآموزانی که در کلاس بودند پرسيد: آيا میتوانید راهي غیرتکراری براي ابراز عشق، بيان کنيد؟
بخوانیدداستان آموزنده «داستان چنگیز خان مغول و شاهين پرنده» – ارزش دوست و عاقبت خشم
يک روز صبح، چنگیز خان مغول و درباريانش براي شکار بيرون رفتند.
بخوانیدداستان آموزنده «داستان درويش و زاهد و دخترک کنار رودخانه»
داستان درويش و زاهد و دخترک کنار رودخانه
بخوانیدداستان آموزنده «با وي چه کني؟» ارزش صبر و سکوت
با وي چه کني؟
بخوانیدداستان آموزنده «خلاصه دانشهای مفيد»
خلاصه دانشهای مفيد
بخوانیدداستان آموزنده «سزاي با خر جماعت طرف شدن»
سزاي با خر جماعت طرف شدن
بخوانیدداستان آموزنده «تختهسنگ» – هر مشکل، یک فرصت است.
تختهسنگ
بخوانیدداستان آموزنده «اخلاق»
اخلاق
بخوانیدداستان آموزنده «خاطره»
خاطره
بخوانید