در همدان طایفه ای زندگی میکردند که معروف به «بنی راشد» بودند، و همه آنها شیعه بوده و پیرو مذهب امامیه بودند.
بخوانیدBlog Layout
داستانهای امام زمان (عج): پنداشتی که تو را نمیبینم؟!
پنجاه و چهار بار به سفر حجّ مشرّف شده بودم. سفر آخری بود، شبی زیر ناودان کعبه در سجده مشغول دعا و تضرّع بودم
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): عجز مأموران خلیفه از دسترسی به آقا!
روزی معتضد، خلیفه عبّاسی ما را - که سه نفر بودیم - احضار نمود
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): در جستجوی او!
من اهل کشمیر هندوستان هستم، من به همراه سی و نه نفر دیگر در خدمت پادشاه هند بودم، همه ما تورات و انجیل و زبور را خوانده بودیم.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): بایست و تکان نخور!
مردی ایرانی را دیدم که میگفت: به سامرا رفتم وقتی مقابل منزل امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): صاحب الامر کیست؟
به حضور امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم. حضرت علیه السلام در سکوی جلوی خانه نشسته بود.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): من بقیة اللّه در زمین هستم!
به حضور امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم. میخواستم از ایشان سؤال کنم که جانشین آن امام همام علیه السلام کیست؟
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): دوست واقعی ما!
هرگاه به زیارت مرقد امام حسن عسکری علیه السلام - که در سامرا در منزل مسکونی خود حضرت علیه السلام میباشد - میرفتم
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): به امید دیدار یار!
سال 281 هجری قمری در مصر بودم، مردی خراسانی که زبان عربی را خوب بلد نبود، نامهای از امام علیه السلام همراه با سی دینار برایم آورد
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): ای آقای اهل بیت!
هنگامی که امام حسن عسکری علیه السلام در بستر شهادت بود، به عیادت آن بزرگوار مشرّف شدم.
بخوانید