در مراسم تودیع «پدر پابلو» کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت کرده بودند.
بخوانیدBlog Layout
زرافه در یخچال / یک ارزشیابی انگیزشی
سؤالها خیلی سخت نیست، فقط باید بهصورت حرفهای به آنها فکر کنید.
بخوانیدآزمون دنبالهروی چشم و گوش بسته / یک داستان انگیزشی
دانشجویی که سال آخر دانشکدهاش را میگذراند به خاطر پروژهای که انجام داده بود، جایزه اول را گرفت.
بخوانیدزندگی گوسفندی / یک داستان انگیزشی
در دوران نوجوانی با یک چوبدستی، دم در آغل گوسفندان میایستادم و برای سرگرم کردن خودم هنگام خارج شدن آنها چوبدستی را جلوی پایشان میگرفتم
بخوانیدتقلید: دشمن نوآوری / یک داستان انگیزشی
روزی یک کلاغ و یک خرس سوار هواپیما میشوند. وقتی هواپیما ارتفاع میگیرد و کمربندها باز میشوند، کلاغ از مهماندار یک لیوان نوشیدنی میخواهد.
بخوانیدداستان پدر و پسر: داماد بیل گیتس / یک داستان انگیزشی
پدر: «دوست دارم به انتخاب من با یک دختر ازدواج کنی.» پسر: «نه، من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم.»
بخوانیدفکر بکر کتابخانه انگلیس / یک داستان انگیزشی
ساختمان کتابخانه انگلستان قدیمی بود و تعمیر آن نیز فایدهای نداشت. قرار بر این شد کتابخانه جدیدی ساخته شود.
بخوانیدمعمای استخدامی بیل گیتس / یک داستان انگیزشی
دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند. هرکدام یک در دارند، ولی هیچکدام پنجره ندارند.
بخوانیدوان حمام / یک داستان انگیزشی
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانی، از روانپزشک پرسیدم: «شما چه طور میفهمید که یک بیمار روانی به بستری شدن در بیمارستان نیاز دارد؟»
بخوانیدسختیها و ناملایمات / جملات انگیزشی
هرگاه احساس کردید راهتان هموارتر شده است، بهتر است دقت کنید! مبادا در سراشیبی افتاده باشید.
بخوانید