سوگند به «انجیر» و سوگند به «زیتون» سوگند به این هردو درخت پربار
بخوانیدBlog Layout
داستان اسلام / آشنایی کودکان و نوجوانان با پیدایش اسلام
در زمانهای خیلی قدیم، پیش از آنکه پیامبر اسلام متولد شود، در سرزمین عربستان اقوام و قبایل فراوانی زندگی میکردند.
بخوانیدقصه تصویری دخترک بند انگشتی
قصه تصویری بندانگشتی
بخوانیدقصه صوتی خرید شب عید (کار خوب امیر) / با صدای مریم نشیبا
شب عید تمام شده اما هنوز خیلی از بچهها کفش و لباس نو نخریدند. چون باباشون پول نداشته! وقتش نیست به دوستامون کمک کنیم؟
بخوانیدداستان کوتاه: زن زیادی / نوشته: سید جلال آل احمد
من دیگه چه طور میتوانستم توی خانه پدرم بمانم؟ اصلاً دیگر توی آن خانه که بودم انگار دیوارهایش را روی قلبم گذاشتهاند.
بخوانیدداستان کوتاه: خانم نزهت الدوله / نوشته: سید جلال آل احمد
خانم نزهت الدوله گرچه تابهحال سه تا شوهر کرده و شش بار زاییده و دوتا از دخترهایش هم به خانه داماد فرستادهشدهاند و حالا دیگر برای خودش مادربزرگ شده است، بازهم عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است
بخوانیدداستان کوتاه: سمنوپزان / نوشته: سید جلال آل احمد
دود همه حیاط را گرفته بود و جنجال و بیابرو بیش از همهسال بود. زنها ناهارشان را سرپا خورده بودند و هرچه کرده بودند، نتوانسته بودند بچهها را بخوابانند.
بخوانیدداستان کوتاه: گناه / نوشته: سید جلال آل احمد
شب روضه هفتگیمان بود؛ و من تا پشتبام خانه را آبوجارو کردم و رخت خوابها را انداختم، هوا تاریک شده بود؛
بخوانیدداستان کوتاه: لاک صورتی / نوشته: سید جلال آل احمد
بیش از سه روز نتوانستند امامزاده قاسم بمانند. هاجر صبح روز چهارم، دوباره بغچه خود را بست و گیوه نوی را که وقتی میخواستند به این ییلاق سهروزه بیایند...
بخوانیدداستان کوتاه: بچه مردم / نوشته: سید جلال آل احمد
خوب من چه میتوانستم بکنم؟ شوهرم حاضر نبود مرا با بچه نگه دارد. بچه که مال خودش نبود. مال شوهر قبلیام بود که طلاقم داده بود
بخوانید