امروز با یک کارِ قشنگ و زیبا من از زمین زَدم به آسمون پل وقتی به مادرِ عزیز و خوبم دادم با عشق و مهربونی یک گل
بخوانیدBlog Layout
5 قصه صوتی کودکانه: قورباغه دروغگو + 4 قصهی دیگه / با صدای: خاله مهناز 29#
فهرست قصه های این مجموعه: 1- قورباغه دروغگو 2- قصه مادر خرسه 3- قایق کوچولوی آبی وبلبل کوچولو ،چرا نمیخونی؟ 4- فرانکلین و دوست بزرگتر 5- فرانکلین نشان افتخار میخواهد
بخوانید5 قصه صوتی کودکانه: پپا به آکواریوم می رود + 4 قصهی دیگه / با صدای: ملیحه میری 5# / 49 دقیقه قصه صوتی
فهرست قصه های این مجموعه: 1. پپا به آکواریوم می رود 2. پپا به تعطیلات می رود 3. پپا به دندان پزشکی می رود 4. پپا عینک می زند 5. پپا فوتبال بازی می کند
بخوانید5 قصه صوتی کودکانه: به خانه خوش آمدی خرسی + 4 قصهی دیگه / با صدای: ملیحه میری 4#
فهرست قصه های این مجموعه: 1. به خانه خوش آمدی خرسی 2. بنفشه های عمو نوروز 3. بیا آشپزی کنیم 4. پاپی گل خجالتی 5. پپا با کامپیوتر بازی می کند
بخوانیدقصه کودکانه قشنگ چارلی برایس / پسری با موهای شپشی
این داستان چارلی برایس است. پسری که بیشتر از صد تا شپش توی موهای چرب و کثیفش همزمان به هوا میپریدند.
بخوانید5 قصه صوتی کودکانه: غول در بطری + 4 قصهی دیگه / با صدای: خاله مهناز 28#
فهرست قصه های این مجموعه: 1- غول در بطری 2- صندلی عصبانی 3- شوزن و موزن 4- غول خودخواه 5- شش خرگوش کوچولو و مار خالدار چه میخواست؟
بخوانیدقصه تصویری کودکانه: درخت کریسمس / برای وقت خواب کودکان
این داستان پسری به نام جان و دوستانشه. پدر جان تاجره ولی سارا متأسفانه پدرش را از دست داده و با مادرش که یه پرستار بچه مهربونه زندگی میکنه. پدر استیو مغازهدار درستکاریه و پدر و مادر کلر هم کشاورزان سختکوشی هستند.
بخوانیدداستان کودکانه: هدیه ی مخصوص خاله ماری
سارا و سالی، دو تا خواهر خیلی مهربون و بامزه هستن! سارا و سالی و پدر و مادرشون اهل کنیا هستن، اما چند وقته که توی استرالیا زندگی میکنن. اونا اطراف شهر زندگی میکنن!
بخوانیدداستان کودکانه قشنگ: ژاکت اسرارآمیز
یک روز معمولی توی مدرسه بود! جیمی رفت دم چوبلباسی تا ژاکتش رو از روی اون برداره! اما جیمی تعجب کرد! ژاکتش مثل همیشه نبود! یک جورایی انگار با بقیهی وقتها فرق داشت!
بخوانیدداستان کودکانه عکس دار: هشت پا کوچولو توی بطری
ماهیهای کوچولو، توی آب شنا میکردن و بالا و پایین میرفتن! قایمموشک بازی میکردن و دنبال هم میرفتن! تازه اونا توی موج دریا غلت میزدن. لاکپشت پیر همیشه به ماهیهای کوچولو میگفت: مراقب باشید!
بخوانید