Blog Layout

داستان کودکانه: ماهی پولک طلایی || قدر نعمت‌های خدا را بدانیم!

کتاب داستان کودکانه ماهی پولک طلایی (6)

در میان دریایی بزرگ، ماهی کوچکی زندگی می‌کرد که باله‌های زرد و قشنگی داشت. پولک‌های او در میان آب زلال مثل خورشید می‌درخشید. ماهی‌های دیگر به خاطر پولک‌های قشنگش به او پولک طلائی می‌گفتند.

بخوانید

داستان زیبای کودکانه: شیرِ کتاب‌خانه || شیرها هم قصه را دوست دارند

کتاب داستان کودکان شیرِ کتاب‌خانه (36)

یک روز، شیری به کتاب‌خانه آمد. او صاف از جلوی میز کتاب دار گذشت و به‌طرف قفسه‌های کتاب رفت.آقای مَک بی، در طول سالن به‌طرف دفتر سرپرست کتاب‌خانه دوید. او فریاد زد: «خانم مِری وِدِر!»

بخوانید

داستان تخیلی کودکان: جنگ ستارگان || نبرد موجودات دریایی و فضایی

داستان تخیلی کودکان: جنگ ستارگان || نبرد موجودات دریایی و فضایی 2

یک روز «کیوجان» قهرمان نبرد با شمشیرهای نورانی، به همراه استاد پیر خود «او بی وان» در جنگل قدم می‌زدند که ناگهان صدای شلیک اسلحه‌ای عجیب‌وغریب توجه آن‌ها را به خود جلب کرد.

بخوانید

داستان کودکانه: سه بچه خوک || خانه را از چه چیزهایی می‌سازند؟

کتاب-داستان-کودکانه-سه-بچه-خوک-و-گرگ-شکمو-(11)-

روزی روزگاری در زمان‌های قدیم، سه بچه خوک بودند که با پدر و مادرشان زندگی می‌کردند، روزی از روزها، پدر به بچه‌ها گفت: «شماها دیگر بزرگ شده‌اید. باید بروید و هرکدام خانه‌ای برای خودتان بسازید.»

بخوانید