به نام خدای مهربان امروز اولین نسخۀ طرح کسب درآمد سایت ایپابفا با نام «طرح نویسنده» با شعار «داستانت رو منتشر کن!» راهاندازی شد. آزمایش سایت با موفقیت انجام شد و شخصاً بهعنوان اولین نویسنده، رمان اختصاصی خودم را در سایت منتشر کردم. چند سالی بود که رمان «جهان گمشده» …
بخوانیدBlog Layout
راه اندازی کسب و کار درآمدزا برای حمایت از نویسندگان جوان
در نظر دارم یک طرح درآمدزا برای حمایت از نویسندگان جوان ارائه کنم. در این طرح، نویسندگان می توانند آثار خود را در سایت منتشر کنند و بسته به استقبال و حمایت خوانندگان، از محل آثار خود کسب درآمد کنند.
بخوانیدداستان کودکانه: شازده کوچولو و پری دریایی || محیطزیست را پاس بداریم!
در کهکشان راه شیری کرهی کوچکی قرار داشت که بیشتر خاکش را دریاچهی کوچکی پوشانده بود. در این کُره، ۳۳۰ خانواده سکونت داشتند. چشمهی کوچکی آب موردنیاز مردم کُره را تأمین میکرد و آب
بخوانیدکتاب داستان کودکانه: صیاد و غول دریا || داستانی از هزارویکشب
در یکی از روستاهای دورافتاده، مرد ماهیگیری به همراه همسر و تنها فرزندش زندگی میکرد. او روزها به کنار دریا میرفت و سه بار تور در آب میانداخت. ماهیگیر از اولین روزی که تور انداختن را آموخته بود، با خود عهد کرده بود، در هرروز فقط سه بار تور در آب بیندازد.
بخوانیدداستان علمی تخیلی نوجوانان: سفرهای علمی || اژدهای دریاچه واکِر
جمعۀ گذشته، همۀ ما در خانههایمان بودیم و برنامۀ تلویزیونی «در صورت شما» را میدیدیم. «در صورت شما» برنامۀ تلویزیونی واقعاً جالبی است که همۀ بچههای کلاس ما آن را تماشا میکنند. ناگهان مجری برنامه اعلام کرد در دریاچه واکِر، اژدهایی زندگی میکند.
بخوانیدداستان کودکانه: پیرمرد ماهیگیر و پری دریایی || داستان پیدایش خاویار
یکی از زیباترین مردابهای جهان در بندر انزلی قرار دارد. در اطراف راههای آبی این مرداب، نیزارهای بلندی وجود دارد که به میدانهایی پر از گلهای نیلوفر ختم میشود. برگهای پهن و زیبای نیلوفر و لاله سراسر میدانها را پوشانده...
بخوانیدداستان کودکانه و پرماجرای: پدربزرگِ دریانوردِ من! || در جستجوی گنج
پدربزرگ و مادربزرگ من، در یک خانۀ کوچک که باغچهای هم دارد زندگی میکنند. تابستانِ گذشته و تعطیلاتم را نزد آنها گذراندم...یک روز، پدربزرگ، ماکت یک کشتی قدیمی را که در اتاقش بود نشانم داد و گفت: تو میدانستی که من ناخدای این کشتی بودم؟
بخوانیدکتاب داستان کودکانه: آریل، پری دریایی کوچولو
ساکنان دریا باعجله بهطرف قصر «شاه تِریتون» میرفتند...شش دختر پادشاه با صدای ارکستر وارد صحنه شدند و شروع به خواندن آواز کردند. امشب قرار بود که کوچکترین دختر پادشاه به نام «آریل» برای اولین بار تکخوانی کند.
بخوانیدداستان کودکانه: عمق دریا چه قدر است؟ || سفر تا تهِ اقیانوس
پنگوئن کوچولو با مادرش در قطب جنوب زندگی میکرد و چون خیلی کوچک بود، به او «کوچولو» میگفتند. کوچولو خیلی کنجکاو بود و همیشه پرسشهای مهمی داشت، مثل: «یک دایناسور، چه قدر بزرگ است؟»
بخوانیدداستان کودکانه: مرغ دریایی کنجکاو || سفر به سرزمینهای دور
مرغ دریایی داستان ما، در یک روز زیبای بهاری، وقتیکه هنوز خورشید کاملاً از مشرق طلوع نکرده بود، به دنیا آمد. او در روزهای اول با شور و شوق زیادی به دنیای ناشناختهای که به آن وارد شده بود مینگریست، دنیایی پر از رازها و شگفتیها.
بخوانید