Blog Layout

قصه کودکانه سکه‌ها و قلک برای پیش از خواب

قصه-کودکانه-شب-سکه‌ها-و-قلک

روزی از روزها دو تا سکه‌ی پنج‌تومانی و ده‌تومانی توی یک اتاق بازی می‌کردند. آن‌ها گوشۀ اتاق این‌ور و آن‌ور می‌رفتند و می‌گفتند و می‌خندیدند. در این وقت پنج‌تومانی به ده‌تومانی گفت: «می‌آیی ازاینجا بیرون برویم؟»

بخوانید

قصه کودکانه ترس از سگ || داستان سیمون و وحشت از سگ

قصه کودکانه ترس از سگ (9)

سیمون و دوستانش توی پارک بودند. داشتند فوتبال بازی می‌کردند و تیم سیمون هم داشت می‌برد. خیلی بهش خوش می‌گذشت. یکی صدایش کرد: «سیمون پاس بده!» درست همان موقعی که سیمون می‌خواست شوت کند، یک سگ بزرگ سیاه رفت وسط زمین و دوید به‌طرف سیمون.

بخوانید

قصه کودکانه ترس از قلدرها || داستان رُزا و زورگوها

قصه کودکانه ترس از قلدرها (6)

رُزا دم در مدرسه با مادرش خداحافظی کرد. همین‌که ماشین مادرش ناپدید شد، یک صدای بلندی شنید که یکی گفت: «خودش است. بگیریدش!» رُزا شروع کرد به دویدن. ولی دیگر دیر شده بود. چهارتا دختر بزرگ دوره‌اش کردند.

بخوانید

قصه کودکانه صُبحِ بیداری || صبح ها برای مدرسه زود از خواب بیدار شیم!

قصه کودکان و نوجوانان صبح بیداری (11)

سپیدۀ صبح، آسمان را روشن کرده بود. خورشید، آرام‌آرام داشت طلوع می‌کرد. ماه و ستارگان که در برابر نور خورشید، کم‌کم رنگ‌پریده می‌شدند، هر یک از گوشه‌ای به آن نگاه کردند و لبخندزنان گفتند: «خورشید خانم سلام!»

بخوانید

قصه کودکانه سایه خرس || به جای دعوا، آشتی کنیم!

قصه کودکانه سایه خرس || به جای دعوا، آشتی کنیم! 1

قصه کودکانه: یک روز صبح، خرس کوچولو قلاب ماهیگیری‌اش را برداشت و به کنار برکه رفت. یک کرم بزرگ پیدا کرد، آن را سر قلاب گذاشت و به برکه نگاه کرد. یک ماهی بزرگ دید و با خودش فکر کرد: «من باید این ماهی را بگیرم.»

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده پینه‌دوز بداخلاق || آشنایی با حیوانات دریا و خشکی

قصه کودکانه پینه‌دوز بداخلاق اریک کارل (22)

قصه کودکانه‌ آموزنده «پینه دوز بداخلاق» یک داستان ساده و کوتاه است که چندین هدف را دنبال می کند. اول می خواهد بگوید بداخلاقی خیلی بد است. بعد می خواهد ساعت را به کودکان بیاموزد و در پایان، کودکان را با حیوانات و حشرات جهان آشنا کند.

بخوانید