Blog Layout

قصه کودکانه روستایی: پیرزن و گرگ / برای حل مشکلات، خودت دست به کار شو

قصه-کودکانه-روستایی-پیرزن-و-گرگ

خانه‌ی کوچکی کنار یک جنگل بزرگ بود. توی این خانه، پیرزنی زندگی می‌کرد و توی این جنگل، گرگ پیری. یک‌شب، گرگ به خانه‌ی پیرزن آمد و درخواست شام کرد. پیرزن در را باز کرد و گرگ را به داخل خانه فراخواند و گفت: «بفرمایید تو!»

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده: طولانی‌ترین قصه دنیا / زندگی ما طولانی ترین قصه دنیاست

قصه کودکانه آموزنده: طولانی‌ترین قصه دنیا / زندگی ما طولانی ترین قصه دنیاست 2

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود امیر جوانی زندگی می‌کرد که علاقه‌ی زیادی به شنیدن قصه داشت. برایش فرق نمی‌کرد قصه شاد باشد یا غمگین، خوب باشد یا بد؛ اما می‌گفت: «قصه باید طولانی باشد؛ هر چه طولانی‌تر، بهتر!»

بخوانید

داستان خنده دار: خر حیله‌گر

داستان خنده دار خر حیله گر

سال‌ها قبل مرد خارکنی زندگی می‌کرد که یک خر پیر و لاغر داشت. خارکن روزها به صحرا می‌رفت و خارهایی را که در گوشه و کنار روئیده بود می‌کند و بر روی خر خود می‌گذاشت و به دهکده‌ای که در نزدیکی خانه‌اش بود می‌برد و می‌فروخت و از این راه پولی به دست می‌آورد.

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: هری که زیادی کمک می‌کرد: به دیگران کمک کنیم + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 52#

قصه-صوتی-خاله-مهناز-هری-که-زیادی-کمک-می‌کرد-به-همراه-متن-قصه

هری کمک کردن به دیگران رو خیلی دوست داشت. برای همین مردم به اون می‌گفتن «هری خیرخواه». هری با قناری زردش تو یه خونه تو خیابون اصلی شهر (پلاکشون هم بذار فکر کنم) پلاک ده. بله، زندگی می‌کردن.

بخوانید