Blog Layout

کتاب شعر کودکانه: حسنی و گل‌باقالی

کتاب قصه کودکانه حسنی و گل‌باقالی (12)

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، میان یک دشت قشنگ، پر از گل‌های رنگارنگ، پر از پروانه‌های خال‌خالی، یک گوسالۀ کوچولو به اسم «گل‌باقالی» نشسته بود گریه می‌کرد. «گل‌باقالی» غمگین بود. چشم‌های قشنگش از اشک سنگین بود. می‌دانید چرا گریه می‌کرد؟

بخوانید

قصه کودکانه علمی تخیلی: حسنی و آرزوهای بزرگ

کتاب داستان کودکانه علمی تخیلی حسنی و آرزوهای بزرگ (جلد دوم) (12)

گاهی اوقات که [حسنی] افسانه‌های قدیمی را می‌خواند خودش را در فضای آن دوران حس می‌کرد و آرزو داشت که روزی اتفاقی بیفتد که انسان‌ها با خواندن افسانه‌ها وارد زمان خاص آن‌ها شوند و زندگی مردم گذشته‌های دور را از نزدیک حس کنند و مدتی با آن‌ها به سر ببرند. آیا چنین اتفاقی ممکن است؟

بخوانید

قصه کودکانه: حسنی می‌خواد قوی بشه! / خاصیت ماهی و میگو برای کودکان

قصه کودکانه آموزنده حسنی می‌خواد قوی بشه! (12)

حسنی به‌جز ساندویچ سوسیس و کالباس و هله‌هوله به هیچ غذای دیگری لب نمی‌زد. هر وقت هم که مادرش غذاهایی مثل ماهی و میگو درست می‌کرد، حسنی می‌گفت: - «ماهی چیه؟ اَه و اَه و اَه، میگو چیه؟ پیف و پیف و پیف!»

بخوانید