Recent Posts

داستان کودکانه: آدم‌برفی و مترسک || به یکدیگر کمک کنیم

داستان کودکانه: آدم‌برفی و مترسک || به یکدیگر کمک کنیم 1

همه‌جا پر از برف بود. در یک مزرعه، یک مترسک و یک آدم‌برفی کنار هم نشسته بودند. آدم‌برفی یک کلاه و شال‌گردن قرمز، یک جفت دست بلند چوبی، دوتا چشم سیاه زغالی، یک بینی هویجی و سه تا دگمه‌ی فندقی داشت. مترسک هم لباس‌هایی کهنه به تن داشت.

بخوانید