سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیدداستان کوتاه «چوپان» / میخائیل شولوخف
شانزده روز بود که از جانب مشرق، از استپ قهوهای آقتاب سوخته، از باتلاقهای سفید نمکزار بادی گرم و سوزان میوزید.
بخوانید0 756
سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیددیدگاهها برای فهرست قصه های کودکان بسته هستند 1,068
0 756
سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیددیدگاهها برای فهرست قصه های کودکان بسته هستند 1,068
0 156
شانزده روز بود که از جانب مشرق، از استپ قهوهای آقتاب سوخته، از باتلاقهای سفید نمکزار بادی گرم و سوزان میوزید.
بخوانید0 327
زن، یک بار ترکش کرده بود. دلیل اصلیاش خیلی پیشپا افتاده بود: با چند خلافکار جوان (خودش اسمشان را گذاشته بود «اراذل»)، دستبهیکی کرده و کیک زنجبیلی او را لمبانده بودند.
بخوانید0 381
ناتالیا خود را به آغوش مادرش انداخت و زمانی دراز با هقهقی آرام زار زد. روزهای فراوان جلو این اشکها را گرفته بود، ذخیرهشان کرده بود برای امروز که از سنسونتلا برگشتیم و او همین که چشمش به مادرش افتاد یکباره احساس کرد به دلجویی و تسلا احتیاج دارد.
بخوانید