Recent Posts

داستان کوتاه «فردا» / صادق هدایت

داستان-کوتاه-فردا

چه سرمای بی‌پیری! با این‌که پالتوم را رو پام انداختم، انگار نه انگار. تو کوچه، چه سوز بدی می‌آمد! –اما از دیشب سرد‌تر نیست. از شیشهٔ شکسته بود یا از لای درز که سرما تو می‌زد؟

بخوانید