سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیدداستان کوتاه: زندگی که گریخت / نوشته: جلال آل احمد
آفتاب مغز آدم را داغ میکرد. خیابان کنار شط خلوت شده بود. آمد و رفت بند میآمد. در میان نخلستانهای آن طرف شط، انگار مهی موج میزد.
بخوانید0 765
سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیددیدگاهها برای فهرست قصه های کودکان بسته هستند 1,072
0 765
سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیددیدگاهها برای فهرست قصه های کودکان بسته هستند 1,072
0 579
آفتاب مغز آدم را داغ میکرد. خیابان کنار شط خلوت شده بود. آمد و رفت بند میآمد. در میان نخلستانهای آن طرف شط، انگار مهی موج میزد.
بخوانید0 651
قطار، صفیرکشان از تونل خارج شد. دور کوچکی زد و در ایستگاه «چم سنگر» از نفس افتاد.
بخوانید0 970
غلامعلیخان سلانه سلانه از پلههای حمام بالا آمد. کمی ایستاد و نفس خود را تازه کرد و باز به راه افتاد. هنوز دو قدم برنداشته بود که دوباره ایستاد.
بخوانید