Recent Posts

قصه کودکانه: وزوزوها / چه زنبورهای پرکاری!

قصه کودکانه وزوزوها زنبورهای پرتلاش

آقای کشاورز با عصبانیت توی آشپزخانه‌اش این‌طرف و آن‌طرف رفت پنجره را باز کرد و گفت: «بروید بیرون زنبورهای نادان! می‌خواهید از گل‌های کاشی‌های آشپزخانه‌ی من گرده جمع کنید! بروید دنبال گل‌های واقعی!»

بخوانید

قصه کودکانه: میمون کوچولو کجاست؟

قصه-کودکانه-میمون-کوچولو-کجاست

در جایی خیلی خیلی دور پارک خیلی بزرگی بود. پارکی که حیوان‌های زیادی در آن زندگی می. کردند. همه‌ی حیوان‌های این پارک جسی جیپ را خوب می‌شناختند. او همیشه سرش شلوغ بود.

بخوانید