Recent Posts

داستان آموزنده روباه و گربه / دانش و هنر باید مفید و کابردی باشد

داستانهای-گریم-قصه-های-شب-برای-کودکان-روباه-و-گربه

روزی گربه‌ای در جنگل به روباهی رسید. گربه فکر می‌کرد که روباه حیوان باهوش و باتجربه‌ای است و همه‌ی حیوان‌ها به او احترام می‌گذارند؛ بنابراین نزد روباه رفت و دوستانه به او گفت: «سلام، آقا روباه عزیز، حالتان چطور است؟ چه‌کار می‌کنید؟ وقت گران‌بهایتان را چطور می‌گذرانید؟»

بخوانید

داستان انتقام کلاغ‌ها / عاقبت تلخ خیانت در رفاقت

داستانهای-گریم-قصه-های-شب-برای-کودکان-انتقام-کلاغ‌ها

روزگاری سرباز وظیفه‌شناسی بود که با صداقت خدمت می‌کرد. او درآمدش را مثل بقیه‌ی سربازها صرف خوش‌گذرانی خود نمی‌کرد و همه را پس‌انداز می‌کرد و نگه می‌داشت. روزی دو نفر از سربازان هم‌گروه او که بدذات و بدجنس بودند، فهمیدند که او پس‌انداز دارد.

بخوانید

داستان آموزنده شاگرد آسیابان و گربه‌ اش / پاداش صداقت، سادگی و تلاش

داستانهای-گریم-قصه-های-شب-برای-کودکان-شاگرد-آسیابان-و-گربه‌-اش

آسیابان پیری بود که نَه زن داشت و نَه فرزند. او فقط سه شاگرد داشت. سه پسر که سال‌ها بود برایش کار می‌کردند. وقتی آسیابان حس کرد خیلی پیر شده است، روزی به شاگردانش گفت: «می‌خواهم آسیابم را به یکی از شما ببخشم.

بخوانید