سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیدقصه آموزنده: نوه و پدربزرگ / به افراد کهنسال احترام بگذاریم
پیرمردی بود که با پسر، عروس و نوهاش در خانهای زندگی میکرد. چشمهای پیرمرد ضعیف شده بود و خوب نمیدید. گوشهایش سنگین شده بود و خوب نمیشنید، زانوهایش هم موقع راه رفتن میلرزید. وقتیکه سر میز غذا مینشست، از ضعف و پیری قاشق در دستش میلرزید و غذا روی میز میریخت.
بخوانید