Recent Posts

داستان شنل قرمزی / عاقبت گرگ بد گنده

داستانهای-گریم-قصه-های-شب-برای-کودکان-شنل-قرمزی-red-riding-hood

روزی روزگاری در دهکده‌ای نزدیک جنگل، دختر خوب و بانمکی زندگی می‌کرد که همه دوستش داشتند. مخصوصاً مادربزرگ پیر او. روزی از روزها، مادربزرگ برای نوه‌ی کوچکش یک شنل مخمل قرمز دوخت. شنل به تن دختر کوچولو خیلی قشنگ بود

بخوانید

داستان آموزنده دوست باوفا /ماجراهای سگ و گنجشک / بدی نکن تا بدی نبینی

داستانهای-گریم-قصه-های-شب-برای-کودکان-دوست-باوفا

روزی، روزگاری سگی بود که صاحب بدی داشت. سگ بیچاره همیشه گرسنه بود. روزی دیگر طاقتش تمام شد و نتوانست این وضع را تحمل کند و از آنجا رفت. در بین راه به گنجشکی رسید. گنجشک به سگ گفت: «ای سگ عزیز! چرا این‌قدر ناراحتی؟!»

بخوانید