سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیدداستان کوتاه “ملخ” / نوشته: هوشنگ گلشیری
ساعت هفت صبح بود که راه افتادیم. بارها را که فقط سه تا ساک بود گذاشتیم توی خورجین یکی از خرها و دنبال جاده را گرفتیم.
بخوانید0 780
سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیددیدگاهها برای فهرست قصه های کودکان بسته هستند 1,074
0 780
سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیددیدگاهها برای فهرست قصه های کودکان بسته هستند 1,074
0 935
ساعت هفت صبح بود که راه افتادیم. بارها را که فقط سه تا ساک بود گذاشتیم توی خورجین یکی از خرها و دنبال جاده را گرفتیم.
بخوانید0 608
فاجعه از وقتی شروع شد که مادر بچهها از حمام برگشت و پا گذاشت روی خَرَند خانه و دید که سه تا بچه هاش طاقباز افتادهاند روی آب حوض.
بخوانید0 919
نزدیکیهای غروب بود که مردی از یکی از چنارهای خیابان بالا میرفت؛
بخوانید