داستان مصور کودکان

یک روز خانواده خرس‌ها برای بازی به جنگل رفتند. وقتی آنها خانه نبودند، دختر موطلایی به خانه آنها رفت و حسابی خانه‌شان را به هم ریخت. وقتی خرس‌ها به خانه برگشتند، متوجه شدند که یک غریبه وارد خانه آنها شده است...

یک روز مامان خرگوشه برای سه‌تا بچه‌اش میهمانی ترتیب داد و همه حیوانات جنگل را دعوت کرد. بچه خرگوش‌ها خیلی خوب و بادب بودند. برای همین، مامان خرگوشه می‌خواست بچه‌هایش را تشویق کند.

تاحالا شده دست به هر کاری بزنید، درست از آب درنیاید؟ قصه میمون بدشانس هم درباره همین مشکل است. اما آیا واقعاً بدشانسی باعث این مشکلات می شود یا بی‌دقتی، عجله و ناآشنایی با روش درست انجام کارها؟

مری دوست دارد آشپزی کند. مادربزرگش یک کتاب آشپزی به او هدیه می کند و مری دست به کار می شود. او خوراکی های خوشمزه ای درست می کند. مادرش هم به او کمک می‌کند. مری آشپز خوبی می شود...

مارتین اسم یک دختربچه بامزه و مهربان است. مارتین عاشق سفر و ماجراجویی است. این‌بار مارتین به همراه برادرش ژان کوچولو به کوه‌های آلپ سفر می کند و با دوستان خود برف‌بازی و اسکی‌بازی می کند...