گلوی سارا درد میکرد. این را وقتیکه صبحانه میخورد، فهمید. سارا میخواست غذایش را خوب قورت بدهد.
بخوانیدداستان مصور کودکان
شعر مصوّر کودکانه: روزه کله گنجشکی / آشنایی کودکان با روزه
شعر مصوّر کودکانه: روزه کله گنجشکی
بخوانیدقصه کودکانه: سحر کوچولو و ماه مبارک رمضان / آشنایی با روزه گرفتن
یک قصه کوتاه و قشنگ برای آشنایی کودکان با روزه ماه مبارک رمضان
بخوانیدقصه کودکانه: عمو یادگار و گنجشک کوچولو || بادآورده را باد میبرد
یک روز که گنجشک نشسته بود جلوی لانهاش، باد از توی پنبهزار یک پنبهدانه آورد و انداخت جلوی پایش.
بخوانیدقصه کودکانه غاز کوچولو / قصه تلاش و همکاری
خانم غازه از پنجره کلبه کوچکش به بیرون نگاه میکرد و گفت: اوه، چه صبح سردی است. چه قدر زمین یخ بسته است.
بخوانید