داستان مصور کودکان

بیش از 600 قصه خاطره انگیز رایگان اینجاست.

داستان کودکانه: وروجک بازرس می‌شود || در را به روی غریبه‌ها باز نکن!

داستان کودکانه: وروجک بازرس می‌شود || در را به روی غریبه‌ها باز نکن! 1

یک روز استاد اِدِر روی صندلی چوبی‌اش نشسته بود و روزنامه می‌خواند. او عادت داشت که هر نوشته‌ای را با صدای بلند بخواند. توی روزنامه نوشته‌شده بود که یک نفر خودش را به‌دروغ مأمور گاز معرفی کرده بود. بعد با این حیله وارد خانۀ یک پیرمرد شده و همه پول‌های آن بیچاره را دزدیده بود...

بخوانید

داستان کودکانه: وروجک! آتش بازی نکن! || آتش بازی خطرناک است!

داستان کودکانه: وروجک! آتش بازی نکن! || آتش بازی خطرناک است! 2

یکی از روزهای سرد پاییز بود. استاد «اِدِر» برای اولین بار در آن سال تصمیم گرفت بخاری کارگاه را روشن کند. او از بخاری، بعضی وقتها برای سوزاندن چوبهای اضافه هم استفاده می‌کرد. استاد اِدِر با کبریت، بخاری را روشن کرد. وروجک از ترق و تروق کردن آتش خیلی خوشش آمد.

بخوانید

داستان کودکانه: وروجک و آقای نجار || اُستاد اِدِر

کتاب داستان کودکانه وروجک و آقای نجار (17)

وروجک باران را خیلی دوست داشت. هر وقت باران می‌بارید، پشت پنجره می‌ایستاد و با حسرت به قطره‌های باران نگاه می‌کرد که چطور به پنجره می‌خورند و به اطراف پرت می‌شوند و یا روی شیشۀ پنجره سرسره بازی می‌کنند.

بخوانید