داستان مصور کودکان

براتعلی خان 1000 تا گوسفند دارد اما حتی یک لیوان شیر هم به کسی نمی دهد. این قصه ادامه دارد تا اینکه .... ادامه داستان را خودتان بخوانید.

مامان گربه تصمیم می گیرد برای بچه هایش ماهی صید کند. در راه ، روباه، گرگ و خرس هم با او همراه می شوند تا دلی از عزا در بیاورند اما مگر می گذارند! خودتان ادامه داستان را بخوانید...

در یکی از روزها، آقاخرگوشه تصمیم می گیرد بچه‌اش را به مدرسه بفرستد تا درس های خوب یاد بگیرند.به همین جهت در جنگل به راه می افتد تا مدرسه حیوانات را پیدا کند و کم کم بقیه حیوانات نیز به این موضوع علاقمند می شوند

داستان خرگوش مهربان و خوش قلبی که به فکر کمک به دیگر حیوانات است و هرکاری می کند تا همنوعانش خوشبخت و خوشحال باشند.

در یک کلبه کوچک دهاتی ، پیرمرد کشاورزی زندگی می کرد که دو بچه داشت ... یک دختر بنام « گرتل » و یک پسر بنام « هانس» . این مرد بیچاره خیلی فقیر و بدبخت بود و با بچه های کوچولوی خود زندگی بسیار مشکلی را می گذارند ... با وجود اینکه از صبح تا شب کار می کرد و زحمت می کشید ، نمی توانست پول خوبی در بیاورد .