پیشوای پنجم شیعیان، در اول رجب سال ۵۷ هجری قمری، چهار سال پیش از واقعه عاشورا در مدینه دیده به جهان گشود. پدرش امام سجاد (ع) و مادرش فاطمه، دختر امام حسن (ع) بود.
بخوانیدداستان مصور کودکان
کتاب قصه کودکانه: عمو نوروز | قصه زیبای آمدن سال نو
آخرین روزهای زمستان داشت سپری میشد و بوی بهار همهجا پیچیده بود، درختها از خواب بیدار شده بودند و همه انتظار میکشیدند تا شکوفههایشان باز شود. شکوفههایی که هرکدام نشانی از فرارسیدن بهار بود. مردم هم که سرمای زمستان را پشت سر گذاشته بودند خود را برای جشن نوروز آماده میکردند.
بخوانیدکتاب قصه کودکانه: خانه جدید خارپشت || از زندگی نترس! با مشکلات روبرو شو!
وقتی خانهی جدید و زیبای خارپشت کوچولو ساخته شد، دوستانش آمدند و خانهی جدید را به او تبریک گفتند. اما چندان نگذشت که باد و باران و آفتاب، شکاف بزرگی در سقف آن ایجاد کرد. خارپشت کوچولو تسلیم نشست و دستبهکار تغییر سقف شد.
بخوانیدکتاب داستان کودکانه: سفر به جزیره موشها
آن روز، روز جشن موشها بود. «موشی» میخواست دوستانش را برای خوردن شیرینی دعوت کند. این بود که به سراغ «میشی»، «مموش»، «موشا» و «موش موشک» رفت و به همه خبر داد.
بخوانیدداستان کودکانه ضدجنگ: جنگ دور شو! | بچهها برای بیدار کردن جنگ خیلی کوچک هستند
بِن و امیلی دوستان خوبی بودند. آنها هرروز در مزرعهی پشت خانهشان بازی میکردند. مزرعه با یک نهر آب به دو بخش تقسیم میشد. بعضی وقتها بِن سراغ امیلی میرفت. بعضی وقتها هم امیلی سراغ بن میرفت.
بخوانید