یکی بود یکی نبود. لاکپشتی بود که در آبگیری لانه داشت. ازقضا دو مرغابی نیز در آن آبگیر زندگی میکردند که با لاکپشت دوستی و رفاقت نزدیکی داشتند. لاکپشت و مرغابیها سالها بود که در آنجا میزیستند. آنها از روزی که یکدیگر را دیده بودند باهم دوست شده بودند.
بخوانیددنیای کودکان
قصه های قشنگ فارسی: خرگوش و شیر ستمگر / پیروزی اندیشه بر زور
داستانسرایان نقل کردهاند که: در کنار یک جنگل سرسبز و انبوه، نیزار زیبایی بود که در آن جویبارها و چشمههای فراوانی وجود داشت. در آن نیزار گلهای فراوان و قشنگی روییده بود که عطر آنها از فاصلهی دوری احساس میشد. در آن محل زیبا و تماشایی، به سبب فراوانی آب و گیاه حیوانات زیادی زندگی میکردند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: طوطی خانم مغرور + 4 قصه دیگر / با صدای: مریم نشیبا #20
فهرست قصه های صوتی این مجموعه: 1- طوطی خانم مغرور 2- پرواز ستاره ها 3- خیابان و خط كشی 4- آقا حامد 5- خرگوشی كه از دندان پزشكی می ترسید
بخوانیدقصه کودکانه چینی: گل حقیقی و گل مصنوعی / چیزهای طبیعی زیباترند
بهارِ زیبا و سبز و خرم آمد. در باغ اولین گلی که به بهار خوشآمد گفت گل داوودی کوچک بود. گلهای داوودی یکییکی باز شدند. زنبورها نیز به باغ هجوم آوردند و با خوشحالی و سروصدا بهطرف گلهای زیبای پارک رفتند. شیرهی خوشمزه گلها را میمکیدند و آواز میخواندند.
بخوانیدقصه کودکانه چینی: شیاوپانگ تبدیل به توپ شده است / خدا را شکر که بدنت سالم است
خانم معلم میگفت: «بدن بعضی از موجودات طوری به وجود آمده که اگر از بعضی اندامهایشان استفاده نکنند، آن اندام کارایی خود را از دست میدهد...» شیاوپانگ گفت: «من که باور نمیکنم!» صبح زود، شیاوپانگ همچنان چسبیده بود به رختخوابش و در خواب شیرین فرورفته بود.
بخوانید