دنیای کودکان

کتاب داستان کودکانه: اسب پیر / خدا چیز بی فایده نیافریده

کتاب داستان کودکانه: اسب پیر / خدا چیز بی فایده نیافریده 1

آقا گربه و سگ پا کوتاه، دوستانه داشتند از عجائبی که در سیرک دیده بودند تعریف می کردند و با شادی به طرف آشیانه هایشان می رفتند. در راه صدای گریه اسب پیری را شنیدند که دل آزار بود و آنها را واداشت تا به طرف او بروند.

بخوانید

قصه فانتزی کودکانه: راپونزل، دختر گیسو کمند

قصه فانتزی کودکانه: راپونزل، دختر گیسو کمند 2

یکی بود یکی نبود . در روزگاران قدیم دختر زیبائی بود بنام راپونزل . راپونزل از کودکی نزدیک جادوگر بزرگ شده بود . این جادوگر راپونزل را از پدر و مادرش دزدیده بود و چون خیلی بزیبائی او حسادت می کرد راپونزل رو توی یک برج بلند در وسط یک جنگل حبس کرده بود .

بخوانید