یک سنگریزه توی کفش منه! ولی من مطمئنم که قبلاً هیچ سنگریزهای اونجا نبود!
بخوانیددنیای کودکان
داستان کودکانه بهترین لونه
اون روز وقتی آقا و خانم پرنده از خواب بیدار شدن، آقای پرنده که رنگ پرهاش آبی بود گفت: من از این لونهی قدیمی خسته شدم! ما یک لونهی جدید نیاز داریم!
بخوانیدداستان کودکانه روسی: میشا خرس و پیپ / و دو داستان دیگر
یک روز جنگلبان، پیپش را با کیسهی توتون و فندکش گم کرد. میشا خرس آنها را پیدا کرد و داستان ما از اینجا شروع شد: خرس پیپ را روشن کرد و کشید، آنقدر دود کرد و دود کرد تا تمام توتونها تمام شد.
بخوانیدداستان مصور کودکانه ژوزلیتو / بهترین دوست
امروز شاگرد جدیدی به کلاس آمده. نام او ژوزلیتو است. او از کشور بسیار دوری به اینجا آمده. همه شاگردهای کلاس، تازهوارد را نگاه میکنند و این موضوع، او را کمی ناراحت کرده است.
بخوانیدقصه کودکانه مینگ مینگ، خرس کپلو!
مینگ مینگ، خرس کپلو! اون روز صبح بیدار شد با یه دونه مو! که روی سرش تا هوا رفته بود! هر خرس کپلویی کلی مو داره! ولی یه موی دراز که تا آسمون بره!؟
بخوانید