یک روز استن و الی (یا همون لورل و هاردی خودمون) تصمیم گرفتند به دوچرخهسواری بروند. اما استن با دوچرخه اش تصادف کرد و تمام خوراکی ها را له و لورده کرد. برای همین، اصلاً بهشون خوش نگذشت...
بخوانیددنیای کودکان
قصه کودکانه «کرهاسب کوچولوی بامزه»
تریپی یک کره اسب بامزه بود. یک روز تریپی و دوستش بلکی، گربه ملوس، از مزرعه بیرون رفتند و وارد جنگل شدند. درآنجا با چند حیوان دیگر دوست شدند و تا شب بازی کردند و شب، خسته و کوفته، با یک عالم خاطره به مزرعه برگشتند...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: «بزبز قندی» / با صدای صداپیشگان قدیمی
روزی روزگاری در یک جنگل سبز یک بزبزقندی با سه بزغالش زندگی میکردن . بزبز قندی اسم بچه هاش رو گذاشته بود : شنگول ، منگول و حبه انگور . بز بز قندی همیشه بچه ها رو نصیحت میکرد و میگفت هرگز در را به روی کسی که نمیشناسند باز نکنند و خیلی مواظب آقا گرگه باشند .
بخوانیدقصه صوتی شعر آهنگین «عمو نوروز» و ننه چِل گیس
قصه صوتی عمو نوروز
بخوانیدقصه صوتی: ماهی سیاه کوچولو / نوشته: صمد بهرنگی
شب چله بود. ته دریا ماهی پیر دوازده هزارتا از بچهها و نوههایش را دور خودش جمع کرده بود و برای آنها قصه میگفت: «یکی بود یکی نبود. یک ماهی سیاه کوچولو بود که با مادرش در جویباری زندگی میکرد. این جویبار از دیوارههای سنگی کوه بیرون میزد و در ته دره روان میشد.
بخوانید