پدرِ ادوارد گفت: «امروز روزیه که میتونیم کمی باغبونی کنیم! خاک خیلی خوب و محکمه. پس باید کمی خاک رو بکَنیم!»
بخوانیددنیای کودکان
انشاء کودکانه: با یه پرستو بهار نمیاد! || قصه پرستوها و فاختهها
پرستوها برگشتهاند، الآن همه میدانند که واقعاً بهار آمده است! همه دوست دارند پرستوها را با آن پرهای آبی براق و منقارهای سفید زیبا ببینند.
بخوانیدداستان کودکانه: کُتی از پوست الاغ || قصهی شاهزاده خانم بهانهگیر
در زمانهای دور پادشاهی زندگی میکرد که خیلی غمگین و ناراحت بود. چون زنی که خیلی دوست داشته یعنی همسرش، مرده بود. پادشاه دختری داشت که خیلی شبیه همسر بیچارهاش بود.
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده میمی و کوکو || شکار پرنده ها ممنوع!
میمی بچهگربهی کوچولو، با خودش فکر کرد: «این پرنده منو عصبانی میکنه! دفعهی بعد که اون جرئت کرد نوکش رو از لونه اش بیرون بیاره من اونو میگیرم.»
بخوانیدانشاء کودکانه و آموزنده: جشن طبیعت!
در تمام ماه فروردین، طبیعت با رنگها و عطرهای دوستداشتنی گلها، بسیار زیباست! زمان خوبی است که برگی از کتاب طبیعت ارمغان بگیریم و از فصل بهار نهایت استفاده را بکنیم!
بخوانید