دنیای کودکان

داستان کودکانه و آموزنده: کفاش و کیسه طلا || پول خوب است

داستان-کودکانه-کفاش-و-کیسه-طلا

داستان کودک: روزی روزگاری، کفاش فقیری زندگی می‌کرد که همیشه شاد و سرحال بود. او آن‌قدر خوشحال بود که تمام روز آواز می‌خواند. بچه‌ها دوست داشتند که دور پنجرۀ او جمع شوند و به آوازهایش گوش کنند.

بخوانید

داستان کودکانه: غول خودخواه || بچه‌ها زیباترین گل‌های دنیا هستند

داستان کودکانه: غول خودخواه || بچه‌ها زیباترین گل‌های دنیا هستند 1

داستان کودک: بعدازظهرها، هنگامی‌که بچه‌ها از مدرسه برمی‌گشتند، به باغ غول می‌رفتند و در آنجا بازی می‌کردند. آن باغ، بزرگ و زیبا بود و سبزه‌های نرمی داشت. بر روی سبزه‌ها در همه جای باغ، گل‌های زیبا، مثل ستاره ایستاده بودند. همچنین در آن باغ دوازده درخت هلو وجود داشت

بخوانید

قصه کودکانه: گرگی که آواز می‌خواند || گوسفند زرنگ و گرگ نادان

قصه-کودکانه-گرگی-که-اواز-می-خواند

داستان کودک: یکی بود یکی نبود. گرگ خاکستری درنده‌ای در جنگلی زندگی می‌کرد. زندگی گرگ بدون دردسر می‌گذشت؛ اما همسایه‌هایش از دست او آرامش نداشتند. البته نه‌فقط به این خاطر که گرگ مانند راهزن‌ها عمل می‌کرد و خوب و بد را از هم تشخیص نمی‌داد.

بخوانید