آن سال زمستان، زمستان سختی بود: درختها را سرما زده بود، سبزیشان رفته بود، مثل شاخ بز، خشك و قهوه یی رنگ شده بودند. نه گل مانده بود نه سبزه، نه ريحان، نه پونه، نه مَرزه. آب هم از رفتن خسته شده بود، یخ زده بود.
بخوانیددنیای کودکان
قصه صوتی کودکانه: گوزن مغرور || با صدای مریم نشیبا
اسم گوزن قصهی ما«شاخ بلند» است. شاخ بلند هیچ دوستی نداشت و با هیچ حیوانی هم دوست نبود. یک روز آب دریاچه یخ زده بود و حیوانات جنگل نمیتوانستند آب بخورند. اما شاید گوزن بتواند با شاخهایش کاری بکند ...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: گلبهار و پروانه || با صدای مریم نشیبا
گلبهار خواب دید پروانه شده. وقتی گلبهار از خواب بیدار شد دید کسی او را صدا میکند: گلبهار! گلبهار! _ کی داره منو صدا میکنه؟ _ منم. منم. پروانه ...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: ساعت || با صدای مریم نشیبا
مینا کوچولو یک ساعت هدیه گرفته بود. مینا خیلی خوشحال بود. همیشه با ساعت حرف میزد و آن را کوک میکرد. یک روز مینا میخواست با مادرش به مهمانی برود. او ساعتش را هم با خودش برد ...
بخوانیدقصه کودکانه: کفشهای علی کوچولو || مراقب کفشهات باش!
یکی بود یکی نبود. خانهای بود کوچک، درست وسط روستایی قشنگ و خوش آبوهوا. پشت در این خانه کفشهایی بود -که صاحبانشان- در آن خانه زندگی میکردند. یک روز قشنگ بهاری که هوا ابری بود و باران میبارید، کفشهای پشت در، سردشان شد.
بخوانید