دنیای کودکان

قصه کودکانه: کی در زمستان خواب بود؟ || خواب زمستانی خاله خرسه

قصه-کودکانه-کی-در-زمستان-خواب-بود؟

در یک روز قشنگ بهاری، قطره‌ی شبنمی از روی برگ گل سرخ افتاد روی دماغ پروانه خانم و او را از خواب بیدار کرد. پروانه خانم چشمان قشنگش را که باز کرد دید ای‌وای خدا جان، بهار شده! خوشحال و خندان بال‌های رنگارنگش را تکان داد و رفت به خانه‌ی خاله‌خرسه و تق و تق و تق در زده. ولی هیچ‌کس در را باز نکرد.

بخوانید

قصه کودکانه: تمام چیزهای بد روزی به آخر می‌رسند

قصه-کودکانه-پریان-تمام-چیزهای-بد-روزی-به-آخر-می‌رسند

يك روز كالولو خرگوشه مقداری اسباب و اثاثیه مثل تبر، پارچه و خیلی چیزهای دیگر برداشت تا به دهات دیگر برود و بفروشد و در ضمن، پسرش را هم با خودش برد که در حمل اثاثیه و اسباب به او کمک کند. آن‌ها اول به دهکده‌ی کفتار رسیدند.

بخوانید

قصه کودکانه: پتویی برای کالولو خرگوشه

قصه-کودکانه-پریان-پتویی-برای-کالولو-خرگوشه

همه‌ی ما می‌دانیم پتو قطعه پارچه‌ی کلفتی است که برای گرم شدن، آن را مثل لحاف روی خودمان می‌اندازیم. در افریقا پتو را از پوست نوعی درخت درست می‌کنند. مردم، پوست این درخت را می‌کنند و آن را آن‌قدر می‌کوبند تا نرم شود.

بخوانید

قصه کودکانه: مار کوچولوی تنها || دوستی و مهربانی چقدر خوبه!

قصه-کودکانه-مار-کوچولوی-تنها

روزی روزگاری، زیر تخته‌سنگ بزرگی، مار کوچولویی با مادرش زندگی می‌کرد. هرروز صبح مادرِ مار کوچولو برای پیدا کردن غذا از لانه بیرون می‌رفت و شب برمی‌گشت. مار کوچولو مجبور بود تنهای تنها توی لانه تاریکشان بماند و منتظر برگشتن مادرش شود.

بخوانید