دنیای کودکان

قصه کودکانه پیش از خواب: سُرمه و موش باهوش

قصه-کودکانه-پیش-از-خواب-سُرمه-و-موش

یکی بود یکی نبود. خانم گربه سیاهی بود که یک بچه‌ی سیاه داشت. اسم گربه کوچولوی او سرمه بود. آن‌ها در انباری گوشه حیاط زندگی می‌کردند. روزی از روزها خانم گربه به گربه کوچولویش گفت: «خب سرمه جان، امشب می‌خواهم به تو یاد بدهم که چطور برای شامت یک موش بگیری. دیگر وقت آن است که خودت موش شکار کنی.»

بخوانید

قصه کودکانه: موشی و دندان شیری | مراقب دندان هایمان باشیم

قصه-کودکانه-موشی-و-دندان-شیری-ایپابفا

ملکه‌ی پریان برای درست کردن یک پماد جادویی یک دندان شیری لازم داشت. او چند تا از حیوان‌ها را فرستاد تا برایش دندان شیری پیدا کنند. موش کور، سنجاب، خرگوش و چند تا از حیوان‌های دیگر رفتند و دست‌خالی برگشتند.

بخوانید