پتسون پیر و گربهاش فیندوس در مزرعهی کوچکی دور از شهر زندگی میکردند. آنها چندتایی مرغ و خروس در مرغدانی داشتند، هیزم فراوانی در انبار هیزم و همهی وسایل موردنیازشان را در انباری.
بخوانیددنیای کودکان
قصه مصور کودکانه: تام سایر / خلاصه ادبیات جهان به زبان ساده
تام سایر هفتساله بود که پدر و مادرش را در یک حادثه از دست داد. از همان زمان تحت سرپرستی عمهاش خانم «پُلی سایر» قرار گرفت. عمه پُلی زن چاق و میانسالی بود...
بخوانیدقصه مصور کودکانه: ملکه برفی / آینه شیطانی
روز و روزگاری شیطان به فکر بازی پلیدی افتاد. آینهای جادویی ساخت که زیباییهای جهان را زشت نشان میداد. اگر تصویر گلسرخی در این آینه شیطانی میافتاد، بلافاصله پژمرده میشد
بخوانیدداستان مصور کودکانه: پسر جنگل / موگلی، باگیرا و بالو
روزی پلنگ مهربانی به اسم باگیرا صدای عجیبی شنید. صدا از رودخانه میآمد. وقتیکه باگیرا به آنجا رفت، روی آب، قایقی کوچک و شکسته دید. توی قایق سبدی بود
بخوانیدداستان رنگی کودکانه: قصه خاله موشی / دعوای موش و گربه از کی شروع شد!
وقتیکه بچه بودم، یکشب توی حیاط خانه، گربهای را دیدم که موش چاقوچلهای را گرفته بود. گربه با خوشحالی، موش را به اینطرف و آنطرف پرت میکرد و دنبالش میدوید.
بخوانید