یکی بود یکی نبود. سالها پیش، دو برادر در یک مزرعهی کوچک زندگی میکردند. هردوی آنها سخت زحمت میکشیدند و کار میکردند؛ اما کارشان خوب پیش نمیرفت؛ چون برادر کوچکتر لجباز و یکدنده بود.
بخوانیدقصه های کودکانه
قصه کودکانه روستایی: خارکن و موش و مار و طوطی / خوبی را با خوبی پاسخ دهید
یکی بود یکی نبود. پیرمرد خارکنی بود که توی یک ده کوچک زندگی میکرد. پیرمرد روزها به بیابان میرفت و خار میکند. خارها را به شهر میبرد و میفروخت و شب به خانه برمیگشت.
بخوانیدقصه کودکانه آموزنده: گربه کوچولوی ترسو / با کی دوست بشیم؟ از کی بترسیم؟
کنار یک جنگل سبز، بچهگربهی قشنگی با مادرش زندگی میکرد. گربه کوچولو، همیشه سرش را بالا میگرفت و تند و تند پشت سر مادرش راه میرفت. هرکس که او را میدید با خودش میگفت: «این بچهگربهی قشنگ چقدر شجاع است.»
بخوانیدقصه کودکانه روستایی: اسم بلند / چرا اسم بلند خوب نیست؟
یکی بود یکی نبود. خیلی پیشازاین در سرزمین چین دهکدهای بود. در این دهکده رسم بود، مردم روی پسر اولشان اسمی بگذارند که خیلی بلند و طولانی باشد. آنها فکر میکردند «اسم بلند» آدم را بزرگ و مهم میکند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: غول جیغ جیغوی ترسو + 4 قصهی دیگه / با صدای: خاله مهناز #15
فهرست قصه های این مجموعه: 1- غول جیغ جیغوی ترسو 2- فیل بدجنس و دو قصه دیگر 3- قورقوری کاراته باز 4- طلایی مد پسند 5- فیل دونه
بخوانید