قصه های کودکانه

بیش از 700 قصه خاطره انگیز رایگان اینجاست.

قصه شب کودک‌: جوجه کلاغ و جوجه گنجشک || آرزوی خوب داشته باشیم

قصه-شب-کودک-جوجه-کلاغ-و-جوجه-گنجشک

قصه شب: روزی روزگاری جوجه کلاغی و جوجه گنجشکی همسایه بودند. آشیانه‌ی کلاغ‌ها روی درخت کاج بود و آشیانه‌ی گنجشک‌ها هم روی درخت چنار. این دو تا درخت هم کنار هم بودند. پس کلاغ‌ها و گنجشک‌ها هم این‌طوری همسایه بودند.

بخوانید

قصه شب کودک‌: مگس‌ها و شیرینی || مگس، آلوده است

قصه-شب-کودک-مگس‌ها-و-شیرینی

قصه شب: روزی از روزها دو تا مگس این‌ور و آن‌ور پر می‌زدند و به هر جا سر می‌زدند تا چیزی برای خوردن پیدا کنند. اسم یکی «وِزی» بود و اسم آن‌یکی هم «ویزی» بود. وزی و ویزی همین‌طور که می‌رفتند به پنجره‌ی باز یک اتاق رسیدند.

بخوانید

قصه شب کودک‌: کدوحلوایی و کلاغ || به همدیگر کمک کنیم

قصه-شب-کودک-کدوحلوایی-و-کلاغ

قصه شب: روزی روزگاری کدو کوچولویی در یک جالیز بود. این کدو کوچولو همیشه این‌ور و آن‌ور می‌رفت و با این‌وآن می‌گفت و می‌خندید. همه‌ی میوه‌های جالیزی هم مثل خیار و گوجه و بادمجان و هندوانه و خربزه، کدو کوچولو را می‌شناختند.

بخوانید