مینگ مینگ، خرس کپلو! اون روز صبح بیدار شد با یه دونه مو! که روی سرش تا هوا رفته بود! هر خرس کپلویی کلی مو داره! ولی یه موی دراز که تا آسمون بره!؟
بخوانیدداستان 4 تا 7 سال
قصه کودکانه: میا و مایا میرن ملاقات همسایهها
در یک روز گرم و زیبای تابستونی، خورشید داشت توی آسمون میتابید و نسیم خنکی در حال وزیدن بود! دو تا ماهی قرمز شیطون به اسم میا و مایا در حال بازی با همدیگه بودن.
بخوانیدقصه کودکانه میمون شیطون
اشلی، خرگوش مهربون، سه تا دوست جدید پیدا کرده بود! تامی، سوفی و جاش! امروز اشلی داره با سوفی توی حیاط خونهی سوفی بازی میکنه!
بخوانیدقصه کودکانه: هنوز نرسیدیم؟
جنی و جیمی خواهر و برادر دوقلو هستن!! اون روز صبح اونا خیلی هیجانزده بودن!! اونا تازه مهدکودک رو تموم کرده بودن و چون خیلی توی مهدکودک تلاش کرده بودن، قرار بود که بهعنوان جایزه به باغوحش برن!!
بخوانیدقصه کودکانه روز موهای خفن
در شهر نیویورک، پسر بامزهای زندگی میکرد که موهای خیلی عجیبوغریبی داشت. مردم محله میگفتند: این باورکردنی نیست! این موها عجیبترین موهایی هست که ما تابهحال دیدیم!!!
بخوانید